اومدیم با کلی تاخیر
خوب ما اومدیم بعد یه مدت تاخیر طولانی.
13 ماهگی و 14 ماهگیت مبارک پسر شیرینم.
تو این مدت خیلی اتفاق ها افتاده. ماهان عشق مامان و بابا در ماهگی دیگه کاملا راه افتاده و الان 7 تا دندون داره و داره دندون کناریش رو درمیاره و خیلی خیلی شیطون شده. ماشالله.
کلمه هایی هم که میگه زیاد نیست. ددر-مامان-ممه-بابا- جیش- جیز- دادا-کو-
و چند تا کلمه هست که روزی هزاران بار تکرار میکنه و ما کلی از دستش میخندیم. همش میپرسه این چیه؟. این کیه؟ وقتی هم که صدامون رو ببریم بالا یا شلوغ پلوغ بشه میگه چته. الهی مامان فدات بشه.هر وقت هم کسی حاضر میشه لباس میپوشه ماهان دنبالش گریه که منم ببرین.
غذا خوردنت هم که هی هنوز درست نشده. ولی سرلاک رو دوست داری. دوغ و چیپس و های بای رو خیلی دوست داری و یه کوچولول میخوری. نوش جونت شیرینم.
خونمون هم همیشه از دست تو شیطون کوچولو همیشه ریخت و پاشه. چون جنابعالی یا رو میزها میری یا تو کابینت ها یا کشوی لباسها یا توی ماشین لباسشویی. خلاصه که همه جا رو قلمروی خودت کردی دلبند مامان. امیدوارم همیشه شاد و سالم ببینمت پسرکم.
راستی ما عقیقه ماهان جونم رو بردیم مسجد جمکران و اونجا پولشو دادیم به نذورات و قرار شد انا خودشون مراسمش رو انجام بدن. ان شالله گل پسری همیشه زیر سایه امام زمان (عج) باشه
دیگه دایی حسن الان سربازیه و هر وقت زنگ میزنه حال تو ور میپرسه گل پسرم.
مهراد دایی حسین هم داره روز به روز بزرگتر میشه و تپلی تر.
راستی هفته پیش هم رفتیم شمال و خیلی خوش گذشت بهمون. رفتیم نشتارود. چالوس. عباس اباد- دوهزار- سه هزار- لاهیجان- فومن- رامسر- نمک ابرود و رشت.
ماهان مامان تو مسافرت خیلی پسر خوبی بود و اصلا اذیت نکرد.آفرین پسر خوب و صبورم. بوسس
عکس های عسل مامان رو تو پست بعدی ببینین