ماهان كوچولو ماهان كوچولو ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

ماهان فرشته ای از آسمان

بدون عنوان

1392/8/13 18:34
نویسنده : مامان منصوره
648 بازدید
اشتراک گذاری

 

گل پسر ما 20 ماهه شد وآقایی شده برای خودش ماشالله. امیدوارم همیشه سلامت و موفق باشی عزیزم.

تو این مدت مامانی خیلی تنبل شده و دیر به دیر میاد وبلاگت رو اپ کنه البته شما خودت هم مقصری ها. ماشالله دیگه خیلی شیطون شدی و فرصتی برای مامانی نمیزاری.

 

کم کم دیگه محرم شروع شده و حال و هوای دیگه ای همه جا شروع شده. دوباهر هیئت های عزاداری و عزاداری برای آقا امام حسین (ع) و یاران و خانواده گرامیشون. چقدر زود گذشت انگار همین چند هفته پیش بود که عاشورا ظهر رفتیم اون هیئت که گفتم برات دعا کنن. خدایا شکرت .امام حسین میدونم لیاقت ندارم ولی ممنونم ازتون آقا. از پارسال که پسرمو دست شما سپردم دیگه خیالم راحته امیدوارم بتونه بزرگ شده با کارهاش لطف و عنایت شما رو جبران کنه.

پسرم یه روزی که بزرگ شدی و این مطلبو خوندی بدون که روز عاشورا روز خیلی بزرگیه روزیه که حضرت علی اصغر 6 ماهه رو شهید کردن. پارسال این موقع تقریبا تو هم همسن و سال ایشون بودی که بردمت همایش شیرخوارگان حسسینی. میدونستم که دست خالی از مراسم آقا برنمیگردیم پسرم. پس این روزا خیلی بزرگه مخصوصا برای تو که تا عمر داری باید یادت باشه که ما تو رو از امام رضا گرفتیم و سلامتی ات رو به آقا امام حسین مدیونیم. پسرکم سعی کن این روزو همیشه یادت بشه. الهی مادر فدات بشه گلم.

 

خوب دیگه از کارهای قند عسلم بگم که هنوز غذا نمیخوره و حرف هم خیلی کم میگه. کلمه هایی که میگه :

جیس =جیش

جیز= جیز

پیسی= پیشی

ده= بده

قوقو= مثلا صدای خروس

یدور=بخور

دایی=دایی

همین دیگه زیاد حرف نمیزنه. و کماکان منتظریم که به حرف بیفته عشق مامان.

قربونت برم پسرم که انقدر مرتب و منظمی گلم. تا مامان میره تو اشپزخونه میای گیر میدی که حتما دمپایی اشپزخونه رو باید بپوشی و میاری پای مامان میکنی. کتری که جوش میاد بدو بدو میری زیر گاز رو کم میکنی. لباس های کثیف رو میبری میندازی تو تراس تو سبد. بابا که میاد میری بشقاب و چنگال میاری برای میوه قند هم میاری برای چایی. موقع حموم رفتن هم خودت میری حوله ات رو میاری. اسباب بازی هات رو خودت جمع میکنی و میزاری تو کمدت. وقتی هم که میخوایم بریم بیرون میریو لباس هات و جوراب و کفشت رو میایر تا حاضر بشیم . وقتی هم نزدیک ساعت اومدن بابا میشه هی میری در ورودی رو باز میکنی و میبندی که مثلا چرا بابا نمیاد. الهی مادر فدات بشه که تو انقدر باهوش عزیزم. خوب دیگه خیلی طولانی شد. این دفعه دیگه عکس نمیزارم. تو محرم هم ازت گرفتم همه رو باهم میزارم.

خاله ها که اومدین وبلاگ رو خوندین. هر جا رفتین مراسم تو محرم برای همه نی نی های مریض دعا کنین.

ان شالله همه حاجت مندان تو این ایام به حاجت دلشون برسن . آمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

عاطفه مامان انیتا
15 آبان 92 1:18
سلام اقا ماهان ایشلا که غذا خوردنش بهتر میشه....محرم هم اومد به قول شما انگار همین دیروز بود این فسقلی ها روبردیم همایش شیر خوارگان حسینی الان دیگه بزرگ شدن..منصوره جوون حتما برای گل پسر دعامیکنم...ایشالا همه نی نی ها بیمه علی اصغر بشن وامام حسین حافظشون


ممنون عاطفه جون خدا انیتا جون رو برات حفظ کنه گلم.
مهتاب مامان مسیحا و رامیسا
25 آبان 92 12:48
سلام عزیزم من از کرج هستم دوست داشتی بهم سر بزن... مرسی
سارای شکوفا
30 آذر 92 1:52